حرفم باشماست:
آره با شمایی که دل صاف وساده و مهربونی داری...
عزیز دلم دل نبند به جمله هایی امثال:
تو دنیای منی...
تو نفس منی....
تو عشق منی...
تو بری من میمیرم....
تا ابد کنارت میمونم...
و.....
اینا همش
"کشکه"
دلتو سفت بچسب
آدمای این زمونه اونقدر معرفت ندارند که قدر دل پاکت و بدونن و نشکوننش
پرده را برداريم :
بگذاريم كه احساس هوايي بخورد .
بگذاريم بلوغ ، زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند .
بگذاريم غريزه پي بازي برود .
كفش ها را بكند ، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد .
من یک عذرخواهی به "خودم" بدهکارم!!!
برای اینکه احساساتی بودم
برای اینکه یک رو بودم
برای اینکه غرورم را شکستم
برای اینکه انسان بودم . . .
"خودم" ...
منــو ببخش ....
من در پناه شب
از انتهای هر چه نسیمست می وزم
من در پناه شب
دیوانه وار فرو می ریزم
با گیسوان سنگینم در دستهای تو و هدیه می کنم به تو گلهای استوایی این گرمسیر سبز جوان را
با من بیا
با من به آن ستاره بیا
نه آن ستاره ای که هزاران هزار سال
از انجماد خاک و مقیاس های پوچ زمین دورست
و هیچ کس در آنجا از روشنی نمی ترسد
من در جزیره های شناور به روی آب نفس می کشم
من
در جستجوی قطعه ای از آسمان پهناور هستم
که از تراکم اندیشه های پست تهی باشد
با من رجوع کن
با من رجوع کن
به ابتدای جسم
به مرکز معطر یک نطفه
به لحظه ای که از تو آفریده شدم
با من رجوع کن
من ناتمام مانده ام از تو
من از تو آغاز می شوم
مثل آسمان که از زمین
تو در من می وزی
با لهجۀ تمام گلدان ها
و در روح من رخنه می کنی
آن سان که بنفشه ها در کوهساران
صخره ها را می شکافند
و زیبائی را
در هوا نجوا می کنند
چشم هایت
در دلم می پیچد
هم آوای گل های وحشی
در نی زارهای بارانی
و من هم سان قایقی رها
در طوفان عطر تو
بالا و پائین می روم
نفس های تو
شکست می دهد
تمام رؤیاها را
تو ، تو هستی و
من، من؛
و «ما» نه یعنی انحلال من در تو
یا محو شدن تو در من
یعنی یک « من-تو»
یعنی «مخلوط» شدن من و تو نه « محلول » شدن یکی در دیگری ؛
مرزهای وجود تو را می شناسم
و حاشا که تمامیت ارضی تو را پامال کنم
هرگز،
هرگز،
هرگز که حتی یک وجب از سرزمین « تو» را اشغال کنم
«تو»، مال «تو» هستی نه مال من
من، تنها تعلقم به خویشتن است
و هرگاه که به تو نزدیک می شوم،
« جدابودگی خویش از همه را و از تو را »
در ذهن مرور می کنم
من در پی «تصاحب» نیامده ام
من تشنه تجربۀ «کشفم»
من ناپلئون خطۀ خودمختار روح تو نیستم
من کریستف کلمبِ
سرزمینهای ناشناختۀ وجود توام
تو ، تو هستی و
من، من؛
خویش را دوست می دارم
مرزهای هستی خود را می شناسم
و طبق معاهدۀ شماره 1 عشق
بهترین همسایۀ مرزی جهان برایت خواهم بود!
یادمان باشد سر سجاده عشق؛
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطر مان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم....زندگی میگذرد
زندگی میگذرد
خوب یا بد
تلخ یا شیرین
یادمان باشد دلمان را نسپاریم دست هر نا اهلی
که زمینش زند و
پای بر ان بنهد
دلمان را نسپاریم
دست هر انسانی ،که نگاهش را نیست
افقی بیش ،ا ز سر پرچین خانه همسایه
دلمان را نسپاریم
دست هر عابر دهر
دست هر خانه به دوش
دل تو گوهر نایاب وجود توست در
عمق خرابات تنت
دل دل است...
دل نه گل است که اگر یک روز از عمد شکست
بشود بند زنی
قدر این دل باید
زندگی میگذرد
گر بخواهی با عشق
گر نخواهی با غم
maryam_mary2069@yahoo.com
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دلنشین ترین ها
و آدرس
yekihast.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.